من عاشق روی توام کاین گونه بر دف میزنم
می سوزم و برهر تسلای جگر دف میزنم
در بند گیسوی توام زنجیری موی توام
چون بر نمی آید دگر کاری زمن دف میزنم
امشب منم مهمان تو دست من و دامان تو
یا قفل در وا میکنی یا تا سحر دف میزنم
من عاشق روی توام کاین گونه بر دف میزنم
می سوزم و بهر تسلای جگر دف میزم
من موج از خود رانده ام
کز بحر بیرون مانده ام
تا ساحل اغوش تو بی پا و سر دف میزنم
...